انشا در مورد دزد

        بازنویسی حکایت صفحه 34 نهم

        بازنویسی بلند حکایت دزدی پیراهنی را دزدید

        بازنویسی حکایت صفحه 34 مهارت های نوشتاری نهم

        آموزش بازنویسی حکایت

        بازنویسی حکایت درس پنجم پایه نهم
    بازنویسی حکایت در مورد دزدی پیراهنی را دزدید

کتاب مهارت های نوشتاری پایه نهم صفحه ۳۴ با موضوع دزدی پیراهنی را دزدید

خود حکایت :

دزدی پیراهنی را دزدید وآن را به پسرش داد که به بازار ببرد و بفروشد . پسر پیراهن  را به بازار برد ؛ اما آن را از او دزدیدند.

وقتی به خانه برگشت پدرش پرسید . پیراهن را چند فروختی ؟

پسر گفت به همان قیمتی که شما خریده بودید

باز نویسی حکایت :

روزی روزگاری پدری که شغل او دزدی بود پیراهنی می­دزدد. پدر پیراهن دزدی را به پسر داده و به او می­گوید آن پیراهن را به بازار برده و بفروشد. پسر پیراهنی که پدرش به او داده بود به بازار ببر بفروش اما پیراهن را از او دزدیدند. پسر وقتی به خانه بازگشت با پدرش روبه رو شد. پدرش از او پرسید پیراهن را به چه قیمتی فروختی؟ پسر گفت:به همان قیمتی که شما خریده بودید.(هیچ). در واقع هر چیزی که از راه حلال به دست نیاید به همان صورت از دست می­رود. این داستان بیان­کننده این امر است که دزدی امری ناپسند است