نگارش انشا با موضوع مختلف

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انشا در مورد قطره باران» ثبت شده است

انشا خاطره یک روز بارانی

خاطره و توصیف یک روز در کنار پدربزرگ و مادر بزرگ ابری انشا عادی در مورد باران خاطره یک روز ابری انشا در مورد قطره باران احساس شما در یک روز بارانی توصیف یک روز بارانی به انگلیسی انشا از زبان باران انشا درباره ی چشم های بارانی


مقدمه : توصیف من از یک روز بارانی

آسمان به یک باره روشن و خاموش شد.
صدای عجیبی به گوش رسید.
گویا رعد و برق است. آسمان سیاه و قرمز شد… و باران شروع به بارش کرد. آرام آرام بارید،آسمان بیخودی شلوغش کرده بود،من خودم شاهد بودم ! بوی خاک هوا را برداشته بود،تند تند نفس های عمیق میکشیدم تا بیشتر بوی خاک را استشمام کنم.
اما هر چه میگذشت شدت بارش باران بیشتر میشد
روی لباس هایم علامت قطره های باران افتاده بود و خیس شده بود. برگ های درختان هم حسابی شسته و شفاف شده بودند،گویی حمام کرده اند! مادران چادرشان را به روی سر کودکشان میکشیدند تا مبادا خیس شوند و سرما بخورند،اما من بــــــی خیـــــــــال دنیـــــــا… دستانم را باز میکردم صورتم را بالا میگرفتم تا هر چه باران هست نصیبم شود.چندی نگذشت که خیابان ها پر از آب شد،ماشین ها با برف پاک کن های روشنشان
که از خیابان می گذشتند آب کف خیابان را به اطراف می پاشیدند .گنجشک ها و یاکریم ها سراسیمه به دنبال پناه گاه میگشتند،گویا لانه شان را گم کرده بودند.بالاخره به کوچه مان رسیدم. خدای من ! چقدر آب در چاله چوله ها جمع شده است ! قبل از بارندگی به نظر می رسید که کوچه ی بی عیب نقصی داریم!!!
اما حالا میبینم که کوچه پر از چاله های کوچک و بزرگ است.
بارش باران تقریبا قطع شده بود،فقط قطره هایی کوچک و با فاصله از آسمان می چکید و روی آب های جمع شده در چاله می افتاد و حلقه های زیبایی را بوجود می آورد… زنگ خانه را زدم.مادر درب را باز کرد و به من خوش آمد گفت . لباس هایم را عوض کردم و کنار بخاری نشستم و مهمان یه فنجان چای گرم مادرم شدم…
۲۲ فروردين ۹۸ ، ۱۴:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا محسنی

انشا درمورد باران همراه با بند مقدمه بندهای بدنه بدنه نتیجه

انشا درباره باران با مقدمه و نتیجه انشا عادی در مورد باران انشا در مورد قطره باران انشا درباره خاطره یک روز بارانی انشا درمورد باران پایه دهم انشا در مورد باران همراه با مقدمه و نتیجه انشا های ادبی بسیار زیبا چند سوال در مورد باران


مقدمه :

در کنار یک دریای پرتلاطم روی صخره ای نشسته بودم

غرق در تفکرات خویش بودم ، البته به دنبال یک موضوعی می گشتم که انشاء خود را با آن آغاز کنم که ناگهان صدای امواج خروشان دریا مرا به سمت خود کشاند ، در همین حین چشمم به صدفی خورد که موج دریا با خود آورده بود ، هنگامی که صدف را در دستانم گرفتم یک نور زیبایی از آن به چشم می خورد ، در لابه لای نور زیبای این صدف کلمه ای چون « باران » می درخشید ، آری اینگونه تلنگری بر من وارد شد که موضوع انشاء خودم را باران انتخاب کنم .

متن انشای من  :

«ب» باران یعنی بوی کاهگل خانه مادر بزرگ ،

باران که می بارد بوی کاهگل به مشام می رسد و آدمی را مدهوش و افسونگر می کند این بوی خاک …

«الف» باران یعنی آسمانی دلگیر ،

باران که می بارد انگار آسمان دلش گرفته است ، انگار آسمان بغض دارد و می خواهد اشک بریزد بر سر زمینیان ، چقدر بغض آسمان آبی دلنشین است …

«ر» باران یعنی رنگین کمان هفت رنگ ،

باران که می بارد رنگهای قشنگ رنگین کمان صفای دیگری دارد ، وقتی که نور آفتاب وارد قطرات در حال بارش می خورد به رنگهای اصلی تجزیه می شود و رنگین کمان را تشکیل می دهند ، رنگهایی چون : قرمز ، نارنجی ، زرد ، سبز ، آبی ، نیلی و بنفش…

«الف» باران یعنی آرامش ،

باران که می بارد آرامش سرتاسر وجود آدمی را فرا می گیرد ، قدم زدن زیر نم نم باران آدمی را به وجد می آورد ، صدای چکیدن قطره قطره های باران کودکیم را زنده می کند ، به روحم ! به احساسم ! طراوت می بشخد …

«ن» باران یعنی ناودان های خونه هامون ، نسترنهای باغچه هامون ،

باران که می بارد ناودان ها یک خودی نشان می دهند ، نسترنها جان می گیرند …

نتیجه گیری:

باران خوب است ،

زندگی زیباست ،

باران مرا می برد به دوران کودکی ،

به آن زمان که خانه ها کاهگلی بود ،

دورهمی ها سادگی بود ،

قصه رنگین کمان توأم با شادی کودکی بود …

۲۲ فروردين ۹۸ ، ۱۴:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا محسنی

انشا عینی و ادبی صدای باران صفحه 53 پایه هشتم

انشا درباره صدای بارانصدای نم نم باران

موضوع انشا: صدای باران

ادامه مطلب...
۰۹ اسفند ۹۷ ، ۱۵:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رضا محسنی

به سايت خوش آمديد !


براي مشاهده مطلب اينجا را کليک کنيد