انشا در مورد پدر با مقدمه و نتیجه


انشا ساده روز پدر


زنگ انشا پدر


انشا توصیف شخصیت پدر


انشا درباره پدر و مادر


انشا طنز درباره پدر


انشا های ادبی بسیار زیبا


انشا ادبی

به راستی چه زیبایند آنانی که لبخندی بر لب دارند!
پدرم لبخند تو زیباترین لبخندهاست چرا که سختی و رنج روزهای زندگی را با شیرینی لبخندت را نشان می دهی‌!
چشمانم را می بندم و زیباترین لحظه ها را در خاطرم ورق میزنم به لبخند پدر که میرسم شادی ، قلبم را لبریز میکند.گویی سالهای جوانی پدرم پشت آن لبخند زیبا نهفته شده است. لبخندپدر را به چه مانند کنم!
به تصویری از بهاری زیبا یا به شکفتن گلی سرخ!
مرا وارد فصل بهار می کند بهاری که در آن امید شکوفه می دهد!
پدرم کوه است ولبخندش دره ای ست پر از شور ، نشاط و زندگی!
پدر تکیه گاهیست که بهشت زیر پایش نیست اما اوست که بهشت را می سازد او مجاهدیست که در اوج سختی ها و مشقّت ها برای فرزندانش بهشتی می آفریند و آنها را به قلّه ی سعادت می رساند. تار و پود من از رود خانه لبخند پدرم سرچشمه میگیرد وزندگی ام با خشک شدن این رود خانه به انتها می رسد.
مهربانم! تو را به جای همه ی کسانی که نشناخته ام دوست دارم.
تورا به قدر محبوبیت آفتاب در یک روز زمستانی سرد دوست دارم!
تورا به اندازه ی تلخی لحظه های بی تو بودن دوست دارم!