شعر گردانی - نگارش دهم - درس سوم

باید ایستادگی کرد در مقابل سختی ها تا نشکنیم تا نشکنمان باید ریشه ها را در عمق خاک برد تا هیچ سیل و باد و طوفانی مارا تکان ندهد و تا لحظه ی اخر سر فراز باشیم و سربلند.
درخت ها در در کنار یکدیگر و با همدیگر جنگل را تشکیل می دهند ،با هم دیگر سبز می شود و با همدیگر برگ می ریزند و با همدیگر به خواب زمستانی می روند ،به این می گویند اتحاد جنگل.
اما گاهی انسان ها برای فراهم اوردن خواسته ها و نیاز های خود درخت ها را قطع می کنند و با چوب ان مداد و دفتر و میز و صندلی می سازند،درست است که برای ما مفید است اما این جنگل است که رو به پایان می رود که به این می گویند نابودی جنگل.
اما در بعضی نقاط انسان هایی هستند که برای سرمایه های طبیعی خود ارزش قائل اند و با ایستادگی و صرفه جویی مانع از قطع درختان جنگل می شوند ودر کنار ان درختان با ریشه و با اصالت زیادی می مانند
.در کنار هم می جنگند تا جنگل از بین نرود به این می گویند مقاومت جنگل.اما این سوال پیش می اید که چگونه می شود که درختانی که نه حرف می زنند و نه دستی دارند برای مبارزه،مقاومت می کنند؟ان ها تنها ایستاده اند مانند مبارزی که تا لحظه ی اخر روبروی دشمن می ایستند و با تمام سختی ها را تحمل می کنند اما هم چنان می ایستند و سر خم نمی کنند چون می دانند که اگر خم شوند و می شکنند و ان زمان ،زمان مرگش است.
ریشه های عمیق،سربلندی می اورد.ایستادگی می اورد و می شود جنگلی سرسبز که سبز و زیبا می مانند اما هرگز تبدیل به صندلی نمی شوند .ان ها درخت می مانند تنها کمی اراده و مقاوت لازم است.


دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

شعر گردانی - نگارش دهم - درس سوم

به نام یزدان پاک
شعر :ایستاده ام ،ایستاده ای ،ایستاده ایم ،جنگلیم ؛تن به صندلی شدن نداده ایم .
ما در کشوری هستیم که همه استوارو پایدار ایستاده ایم و هیچ گاه تن به ذلت نمی دهیم .استواری ما در شعری خلاصه شده است که می گوید : ایستاده ام ،ایستاده ای،ایستاده ایم ،جنگلیم ؛تن به صندلی شدن نداده ایم . هر کدام از کلمه هایی که در شعر آمده است نمادی از مایی است که شاید در این جنگ نابرابر شهید کشوری باشین که آن سربلند و همیشه پیروز است .
ایستاده ام : آنقدر محکم و استوار در مقابل دشمن می ایستم تا از پای در آید .
ایستاده ای : شما هم آنقدر محکم ایستاده ای تا دیگران الگو بگیرند .
ایستاده ایم : ما همه یک تن و یک صدا میخوانیم که کشورمان را به دشمن نمی دهیم .
ما بزرگ هستیم و مانند درختانی در جنگل هستیم که هیچ گاه نمی شینیم و ایستاده ایم تا نگذاریم هیچکس یک وجب از خاکمان را در دست خود بگیرند .من در برابر دشمن می ایستم ،اسلحه ی من ایمان من است ،اسحله ی من اعتقادات و افکار من است .
من ایستاده ام.... شما ایستاده اید.... همه با هم ایستاده ایم ....


دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

شعر گردانی - نگارش دهم - درس سوم

موضوع: تپه استقامت

تا چشم کار میکرد بیابان بود و بیابان...
تنها وزش باد و طوفان بر تپه ای خشک و عریان حاکمیت داشت.
گویی زندگی مدت ها از آنجا رخت بربسته وباد طغیانگر خوشحال و زوزه کشان تپه را به استعمار خود گرفته بود.جوانی خسته از گذر لحظه ها در حالیکه به تخته سنگی تکیه داده بود،خیره به تپه عریان می نگریست،گویی دلش هوای جوانه زدن داشت.حسی به او میگفت:چراعریان!؟میتوان این تپه را پوشاند.ناگهان بلند شد و سری از سر تایید تکان داد.
روز بعد تپه پوشیده شده بود از نهال هایی سبز و یکدست. همه چیز خوب به نظر می رسید تا اینکه باد زوزه کشان پشت سر هم نهال ها را می لرزاند و از سر حسادت به آن ها تنه می زد. نهال ها بی رمق و خسته از اذیت باد ، سرشان خم می شد ،برگها از شاخه گویی داشت کم می شد . بادمغرور به خود می بالید و پیوسته می خندید . ناگهان نهالی برخاست قد علم و ایستاد. از سر طعنه به باد لبخندی زد.سپس رو به دوستانش کرد و بانگ برآورد؛که باید ایستاد.
نهال ها یکی پس از دیگری سرشان را بلند وکمرشان را راست کردند و از سرامید لبخند زدند و پاهایشان را در زمین محکم کردند و دستهایشان را به هم گره و یکصدا خواندند:ایستاده ام ،ایستاده ای ،ایستاده ایم، جنگلیم ، تن به صندلی شدن نداده ایم .
چند سال بعد پیرمردی در حالی که به تنه درختی تکیه داده بود لبخند زنان به تپه ی مقاومت خیره شده بود. 
تا چشم کار می کرد جنگل بود و جنگل بود و جنگل....