انشا کوتاه درباره زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد بازافرینی زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد داستان کوتاه درباره ی زبان سرخ سرسبز میدهد برباد باز افرینی زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد انشای زبان سرخ سرسبزی میدهد بر باد داستان کوتاه درباره ی زبان سرخ سرسبزمیدهدبرباد زیباترین انشا صفحه 83 نگارش دهم درمورد زبان سرخ سرسبز میدهد برباد مقدمه در مورد زبان سرخ سرسبز میدهد بر باد
آخرین باری که که ندانسته درباره ی آدمهای اطرافت قضاوت کردی یادت هست؟
آخرین باری که ندانسته به آدمهای اطرافت تهمت زدی یادت هست؟وهزاران آخرین بار دیگر
گاهی حتی خودمان نمی دانیم این قضاوت بی جا،این تهمت ناروا و حرف هایی این چنین،چقدر می تواند دل آدم ها را بسوزاند.حتی اگر این حرف ها غیر عمدی باشد.
چقدر به این فکر کرده ایم که می شود آدمها را طور دیگر دید.اگر قرار است درباره ی آنها قضاوت کنیم حداقل قبل از آن کمی به موقعیتی که او در آن قرار گرفته فکر کنیم،قبل از آنکه سرزنشش کنیم به خودمان بگوییم که اگر ما بودیم چه می کردیم؟
قبل از اینکه درباره ی راه رفتن کسی قضاوت کنیم کمی با کفش هایش راه برویم.بفهمیم او چه روزهایی را پشت سر گذاشته،آن وقت دیگر با زبانمان به راحتی در مورد زندگی دیگران نمی چرخد،دیگر به جای اینکه بخواهیم در مقابل آنها قرار بگیریم در کنارشان باشیم و به آنها دلداری بدهیم.
چرا که با این زبان که می شود محبت کرد،عشق ورزیدو...زخم زبان بزنیم،دروغ بگوییم و ...
کاش می شد این گوشت بی جان وسیله ای شود برای بهتر زندگی کردن،چرا که هر قدر هم روح انسانیت در وجود آدمی زنده باشد اما حرف دل و زبان یکی نباشد را از آن راهی که باید دور می سازد.
چه بسا بهتر است که این زبان وسیله ای شود برای رساندن انسانها به آرامش و همینطور خودمان به آرامش برسیم.