انشا درباره کمک به همسایه ها صفحه 55 پایه نهم
چو عضوی به درد آورد روزگار / دگر عضو ها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی / نشاید که نامت نهند آدمی
این را گفتم که بگویم کمک کردن نه تنها خوب است بلکه اگر انسان باشیم و این اسم بر روی ما قرار داده شده باشد وظیفه ماست و باید در تمام شرایط در حد توان خود به هم نوعانی که واقعا نیاز به کمک دارند کمک کنیم تا از خودمان راضی باشیم و هم خدا و خلق خدا از ما راضی باشند. اما همسایه ها، در کل همسایه های خوبی داریم، اکثرا سرشان به کار خودشان گرم است و سلام و علیکی هم با هم داریم.
ولی اگر خدایی ناکرده مشکلی برای یکی از همسایه ها یا هم محلی ها رخ بدهند همه محل برای رفع مشکل او بسیج می شوند و این را بارها به چشم دیده ام، به عنوان مثال خدانکند که دعوایی برای کسی رخ دهد تمام کوچه بسیج می شوند تا دعوا را بخوابانند و آرام کنند، یک روز که عمه ام به خانمان آمده بود همگی به حیاط رفته بودیم و مادر و عمه ام مشغول صحبت و سبزی پاک کردن بودند و من هم با بچه های فامیل در حال بازی کردن، مادر برای ناهار غذایی را در زود پز گذاشته بود و از آنجا که دم ظهر بود و عمه اینا به ما اطلاع نداده بودند که به خانمان می آیند مادرم به جای سوت زودپز دو عدد کبریت بر روی هواکش زودپز قرار داده بود تا غذا زودتر درست شود، اما ای دل قافل که زود پز باز شده بود و خانه آتش گرفته بود، همسایه ها که صدای انفجار کوچک را زودتر از ما شنیده بودند همگی به خانه آمده بودند تا زودتر آتش را خاموش کنند هر کس به یک وسیله پر از آب آمده بود، حتی همسایه بغلی شلنگ آورد و به آب خانه خود وصل کرده بود و با کمک دیگر همسایه ها توانستیم آتش را مهار کنیم و زیاد خسارت ندیدیم ولی خداروشکر همسایه ها به دادمان درسیدند واگرنه خدا می دانست چه بلایی سر خانه و زندگی ما می آمد.خلاصه ماهم برای همسایه ها بد نبودیم و هر همسایه ای وسیله ای کم داشته باشد دیگر به او قرض می دهد تا کارش را راه بیاندازد و از آنجایی که خانه ما پر است از خرت و پرت هایی که سالی یک بارهم شاید به کار نیایند ولی برای همسایه ها خوب بودند و در کل چو عضوی به درد آورد روزگار / دگر عضو ها را نماند قرار.